گل از تو گلگونتر
امید از تو شیرینتر
نمیشود پاییز
فضای نمناک جنگلیاش
برگهای خستهی زردش
غمگینتر از نگاه تو باشد
نمیشود که تو باشی،
من عاشق تو نباشم

پیش رویم چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر، آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام منزلگه اندوه و درد و بد گمانی،
کاش چون پاییز بودم…
پاییز خوب است،
پاییز عاشق است،
عاشقی کن، پنجره ات را به رویش باز کن،
هوا هم هوایی شده است، دلش عاشقی می خواهد.
پاییز نفس نفس میزند
پشت پنجره ایستاده ام
و بی خیال چای می نوشم
پاییز هق هق میکند
چشم میبندم و فال حافظ میگیرم
پاییز نارنجی تر از همیشه
نگاهش رنگ التماس میدهد
.برای یک دقیقه بیشتر ماندن دست به دامان یلدا شده
و من به زمستان فکر میکنم و لذت برف هایش …
پاییز دارد تمام میشود و من بی رحم شده ام
سرد..بی تفاوت. .شبیه تو. .شبیه زمستان
بیا ای همنشین سرد پاییز / به آواهای شب هایم درآمیز
بیا ای رنگ مهتاب بلورین / تو شعری تازه در من برانگیز . . .
عمر ما عاقبت ای دوست بسر خواهد رسید
باد پاییز ندانی بی خبر خواهد رسید
گل نباشیم اگر گلشن چو خارستان کنیم
بعد ما خار فراوان به ثمر خواهد رسید
روزهایم
همچون برگ های پاییز
غروب که می شود می افتد …
نمی دانم درخت زندگیم چند برگ دارد…؟!
فقط می دانم پاییز است…!