میان

حرفهای عاشقانه

هوا سرد است

۳,۲۰۸ بازديد
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظه‌ها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی می‌کند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب می‌بینم…
تمام دسته‌های نرگس دی‌ماه را در راه می‌چینم
و وقتی از میان کوچه می‌آیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک می‌بینم
به خود آرام می‌گویم:
دوباره خواب می‌بینم!
دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا…
من دسته‌های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم


بس که لبریزم از تو...

۳,۲۹۱ بازديد
بس که لبریزم از تو …
میخواهم بدوم در میان صحراها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست …


عجب دنیایی شده

۳,۷۴۴ بازديد

عجب دنیایی شده...!!

کوچه ها را بلد شدم ...مغازه ها را...

و رنگ چراغ قرمز ها...حتی جدول ضرب را...

و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم...

اما گاهی میان آدم ها گم میشوم...

آدم ها را بلد نیستم هنوز...!!

چه خوش خیال..

۳,۷۰۸ بازديد
چه خوش خیال است
فاصله را میگویم
به خیالش تو را از من دور کرده نمیداند جای تو امن است
اینجا در میان دل من …