دست

حرفهای عاشقانه

به من حق بده

۵,۰۷۹ بازديد
به من حق بده
دوست داشتنت
تنها راز زندگی ام باشد…
من
همیشه
هرچه را که دوست داشته ام
از دست داده ام!


تو باش..

۵,۰۸۲ بازديد

تو باش!
من دست همه‌ اتفاق ها را می‌گیرم که نیفتد …

کمی نخند..

۵,۲۷۳ بازديد

کمى نخند
کمى دور شو
کمى بد باش

که هر چه مى کشم از دست مهربانى توست


در کوی خرابات نگاری دیدم

۵,۰۹۰ بازديد

در کوی خرابات نگاری دیدم
عشقش به هزار جان و دل بخریدم

بوئی ز سر دو زلف او بشنیدم
دست طمع از هر دو جهان ببریدم


زیاد خوب نباش...

۵,۰۶۶ بازديد
زیاد خوب نباش …
زیاد دم دست هم نباش …
زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …
آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …
زیاد که باشی ، زیادی می شوی …


دست ات را به من بده...

۵,۰۷۳ بازديد
دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست.


من از راهی دور...

۵,۰۶۳ بازديد

من از راهی دور

برای خواندنِ خواب های تو آمده‌ام،

من از راهی دور

برای گفتن از گریه های خویش

 

راهی نیست،

در دست افشانیِ حروف

باید به مراسمِ آسانِ اسمِ تو برگردم،

من به شنیدنِ اسمِ تو عادت دارم

 

من

مشقِ نانوشته ام به دستِ نی،

خواندن از خوابِ تو آموخته ام به راه

 

من

بارانِ بریده ام به وقتِ دی،

گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه

 

به من بگو

در این برهوتِ بی خواب و طی،

مگر من چه کردهام

که شاعرتر از اندوهِ آدمی ام آفریده اند؟


دستانم را بگیر...

۵,۴۲۴ بازديد

دستانم را بگیر و ببر

جایی دور از این آدم‌ ها

دور از این هیاهو

جدا از این همه جدایی‌ ها

ببر به کورترین نقطه‌ی جهان

جایی که با آرامش

بوسه بر پیشانی‌ ات بنشانم

در کوی خرابات..

۵,۳۷۰ بازديد

در کوی خرابات نگاری دیدم
عشقش به هزار جان و دل بخریدم

بوئی ز سر دو زلف او بشنیدم
دست طمع از هر دو جهان ببریدم