یکشنبه ۰۸ بهمن ۹۶ | ۰۹:۵۶ ۶,۴۳۰ بازديد
برف میبارد و من چشم به راهت هستم
درپی آتشی از برق نگاهت هستم
قهوه و چایی و نسکافه مرا گرم نکرد
چون به دنبال همان شال سیاهت هستم
شب و تنهایی و سیگار ولی فندک نیست
من فقط منتظر شعله ی آهت هستم
میکشم نقش تورا با قلم خاطره ها
چون که تصویرگر صورت ماهت هستم
بغض و فریاد شدم بازمرا نشنیدی
مثل یک گمشده ای در ته چاهت هستم
عازم دورترین نقطه ی دنیا که شوی
باهمه فاصله ها پشت و پناهت هستم


تا در دل من
اصلا کجا نوشته اند
من دخترم.
من دخترم
خاطره...
اغوش تو
شعر بر روی سنگ قبر پروین اعتصامی
شعر عاشقانه مولوی
شعر عاشقانه از حافظ
ای دوست کجایی