فقر

حرفهای عاشقانه

باران می بارد....

۲,۹۸۳ بازديد

من تماشاگر چشم نمناک فلک

مردم در حال عبور را مینگرم

برخی خیس از شوق

برخی خیس از فقر

برخی رفته به جنگ لشکر قطره های باران با چتر.

برخی گرم سخن

رفته در بستر لبخند به عیش..

برخی یخ زده از گرمی فکر...

برخی شعله ور از سردی اه...

می بینم همچنان

رفت و امد به حرف انسان ها

همچو روزهای عمر

و من

با  نهانی پر ز درد

 با گلویی  پر ز اه

عزم یک عادت دیرین دارم...